یا غریب مدینه
حُسن جمال حَسَن به حق ببین دلرباست
شجاعتش کم نظیر، شبه رسول خداست
امامِ زهد و گذشت، چو شمس آل عباست
به کوچه های کوفه غریب دردآشناست
حُسن جمال حَسَن به حق ببین دلرباست
شجاعتش کم نظیر، شبه رسول خداست
امامِ زهد و گذشت، چو شمس آل عباست
به کوچه های کوفه غریب دردآشناست
انتظار یاس
بیا تو تا که بودنت بهار آشتی شود بخاطر خدا بیا که دردها یکی شود
بیا که شب بلند و دیو خستگی بهانه اش بیا گذشتن از تمام خوابها نشانه اش
ببین که سفره ی دل زمین دگر تباه شد نگاه کن تمام لوح عاشقی سیاه شد
چرا، چگونه شد که جای خالی ات عجیب نیست و رفتن بدون تو، به ذهن ها غریب نیست
چرا، چگونه شد که دل شکسته از سحر نشد به یاد غربت تو از تب خطر، خبر نشد
و سالهاست ما کجا می رویم ای عزیز ز یادمان تو رفته ای، قرار رفت، بی شکیب
تو یاس آل فاطمه، عزیز قلب حیدری حدیث عدل و عاطفه، تو مهربان برتری
***
عدالت یاس
یادمان باشد که فردا یاس هست دستهای گرم از احساس هست
کوچه های شهر را طی می کند با نگاهی در شب فریاد هست
علم او افزون از علم زمان ماهتابی برتر از مهتاب هست
شیرمردی از تبار عاطفه مهربانی ضامن عشّاق هست
************
سروده ای از خواهر طلبه عزیزم، شاعر دلسوخته و رنج کشیده که با بیماری لاعلاجی در سن 39 سالگی اسفندماه سال قبل، به رحمت ایزدی پیوست و همیشه در یاد و خاطره ام می درخشد. زنده یاد «سیده فاطمه امینی»؛ شادی روح تمامی اسیران خاک و خواهر عزیزم فاتحه و صلواتی بفرستید. با تشکر و التماس دعای فرج
تقدیم به شهید بی سر «شهید محسن حججی»
ای که در ره اسلام شدی شهید
و سرت برای رفاع از حرم جدا گردید
بمحض اطلاع از اسارتت ناگاه
به یاد عمه سادات هر چشمی گریید
چه خوش که با شهادتت هر چشم
به یاد سید و سالار کربلا گریید
چه خوش که بر همه کس شدی حجت
و این بیان ز ولایت عیان گردید
چه خوش که با نگاه کاملاً آرام
به قلب داعشی، تیر وحشت افکندید
ولی دگر نبود خواهر و دختری آنجا
که روز واقعه، زمین و آسمان گریید
ولی دگر نبود فراق اکبر و اصغر و عباس
نه نیزه و نه اسبی، نه نیرباران گشتید
به قول پیر جماران که این هنر باشد
خوشا به حالتان که مرد این هنر هستید
به پیش سید الشهداء و عمه سادات
شفاعتی بنما، تو ای شهید حججی