تقدیم به عاشقان ملکوتی و یاران آسمانی
انتظار یاس
بیا تو تا که بودنت بهار آشتی شود بخاطر خدا بیا که دردها یکی شود
بیا که شب بلند و دیو خستگی بهانه اش بیا گذشتن از تمام خوابها نشانه اش
ببین که سفره ی دل زمین دگر تباه شد نگاه کن تمام لوح عاشقی سیاه شد
چرا، چگونه شد که جای خالی ات عجیب نیست و رفتن بدون تو، به ذهن ها غریب نیست
چرا، چگونه شد که دل شکسته از سحر نشد به یاد غربت تو از تب خطر، خبر نشد
و سالهاست ما کجا می رویم ای عزیز ز یادمان تو رفته ای، قرار رفت، بی شکیب
تو یاس آل فاطمه، عزیز قلب حیدری حدیث عدل و عاطفه، تو مهربان برتری
***
عدالت یاس
یادمان باشد که فردا یاس هست دستهای گرم از احساس هست
کوچه های شهر را طی می کند با نگاهی در شب فریاد هست
علم او افزون از علم زمان ماهتابی برتر از مهتاب هست
شیرمردی از تبار عاطفه مهربانی ضامن عشّاق هست
************
سروده ای از خواهر طلبه عزیزم، شاعر دلسوخته و رنج کشیده که با بیماری لاعلاجی در سن 39 سالگی اسفندماه سال قبل، به رحمت ایزدی پیوست و همیشه در یاد و خاطره ام می درخشد. زنده یاد «سیده فاطمه امینی»؛ شادی روح تمامی اسیران خاک و خواهر عزیزم فاتحه و صلواتی بفرستید. با تشکر و التماس دعای فرج